- پای ترد و خوشمزه سیب
- تصاویر بازیگران و هنرمندان ایرانی در اینستاگرام (210)
- طرز تهیه سالاد پیاز | سالاد حبوبات ترکی
- هراس آمریکاییها از تماس محرمانه چین با موجودات فضایی
- تعبیر دیدن حمام در خواب چیست؟
- روش تهیه املت قارچ
- اقدامات شگفت انگیز بدن برای دفاع از خود
- روشی دیگر برای تهیه بامیه خانگی
- چگونه آیفون یا آیپد خود را در حالت ریکاوری (Recovery Mode) قرار دهید
- دانلود فیلم ایرانی پایگاه جهنمی محصول 1363
- آمار مطالب
- کل مطالب : 1302
- کل نظرات : 5
- آمار کاربران
- کل کاربران : 1
- افراد آنلاین : 251
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 2,393
- گوگل امروز : 6
- آی پی امروز : 413
- بازدید دیروز : 70
- گوگل دیروز : 4
- آی پی دیروز : 51
- بازدید هفتگی : 3,894
- بازدید ماهانه : 13,162
- بازدید سالانه : 53,322
- بازدید کل : 1,187,117
- اطلاعات
- امروز : یکشنبه 10 تیر 1403
- آی پی شما : 3.147.46.85
- مرورگر شما : Safari 5.1
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
مورچهای کوچک دید که قلمی روی کاغذ حرکت میکند و نقشهای زیبا رسم میکند. به مور دیگری گفت این قلم نقشهای زیبا و عجیبی رسم میکند. نقشهایی که مانند گل یاسمن و سوسن است. آن مور گفت: این کار قلم نیست، فاعل اصلی انگشتان هستند که قلم را به نگارش وا میدارند. مور سوم گفت: نه فاعل اصلی انگشت نیست؛ بلکه بازو است. زیرا انگشت از نیروی بازو کمک میگیرد. مورچهها همچنان بحث و گفتگو میکردند و بحث به بالا و بالاتر کشیده شد. هر مورچه نظر عالمانهتری میداد تا اینکه مساله به بزرگ مورچگان رسید. او بسیار دانا و باهوش بود گفت: این هنر از عالم مادی صورت و ظاهر نیست. این کار عقل است. تن مادی انسان با آمدن خواب و مرگ بی هوش و بیخبر میشود. تن لباس است. این نقشها را عقل آن مرد رسم میکند.
مولوی در ادامه داستان میگوید: آن مورچه عاقل هم، حقیقت را نمیدانست. عقل بدون خواست خداوند مثل سنگ است. اگر خدا یک لحظه، عقل را به حال خود رها کند همین عقل زیرک بزرگ، نادانیها و خطاهای دردناکی انجام میدهد.