به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد

داستان کوتاه از ابوذر غفاری
دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
سفیان ثوری می‏گوید: ابوذر نزد کعبه ایستاد و گفت: ای مردم من جندب غفاری هستم به سوی این برادر ناصح مهربان بشتابید. پس مردم دور او جمع شدند. گفت: آیا یکی از شما قصد سفر داشته باشد توشه و کالاهای
جای تبلیغات شما
خرید شارژ
برترین کاربر ماه
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
  • هنوز مشخص نشده است
تبلیغات
جای تبلیغات شما
پنل کاربری
تعبیر خواب
تازه های سرگرمی
پزشکی و سلامت
شیرینی پزی
اموزش پزشکی
خدمات وب و اسکریبت
خدمات بانکی
علمی و اموزشی
dream interpretation
مطالب مستند
مطالب خواندی
سریال
قصه ما مثل شد
ترفند
اموزش اندروید
آمار سایت
  • آمار مطالب
  • کل مطالب : 1302
  • کل نظرات : 5
  • آمار کاربران
  • کل کاربران : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 67
  • گوگل امروز : 0
  • آی پی امروز : 2
  • بازدید دیروز : 742
  • گوگل دیروز : 1
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید هفتگی : 67
  • بازدید ماهانه : 7,439
  • بازدید سالانه : 36,335
  • بازدید کل : 1,170,130
  • اطلاعات
  • امروز : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
  • آی پی شما : 3.141.197.212
  • مرورگر شما : Safari 5.1
اتاق آرزو
عضویت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
خبرنامه
خبرنامه
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
آرشیو ماهانه
هایپرتمپ دات آی آر
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
داستان کوتاه از ابوذر غفاری
  • تعداد بازدید : 125
  • سفیان ثوری می‏گوید: ابوذر نزد کعبه ایستاد و گفت: ای مردم من جندب غفاری هستم به سوی این برادر ناصح مهربان بشتابید. پس مردم دور او جمع شدند.

    گفت: آیا یکی از شما قصد سفر داشته باشد توشه و کالاهای لازم را بر نمی‏دارد؟

    گفتند: بلی.

    گفت: پس سفر قیامت دورترین سفر است، با خود ببرید آنچه برایتان لازم است.

    گفتند: چه چیز برایمان لازم است؟

    ابوذر گفت: برای امور بزرگ آخرت حج کنید. در روز گرم روزه بگیرید چون دنیای پس از مرگ طولانی است. دو رکعت نماز شب به خاطر تاریکی قبر بخوانید. کلمه خیر را بگویید و در کلمه شرّ سکوت کنید به خاطر وقوف در آن روز بزرگ.

    مالت را صدقه بده تا از سختی‏آن نجات یابی. دنیا را به دو قسمت تقسیم کن قسمتی از آن در طلب روزی حلال، و قسمت دیگر در طلب آخرت. سوم اینکه آنچه برای تو زیان دارد و سودی به تو نمی‏دهد آن را ترک کن.

     

    مال را دو درهم قرار بده: درهمی که در راه درست برای خانواده‏ات خرج می‏کنی، و درهمی که برای آخرتت پس انداز می‏کنی.

    سوم آنچه به تو ضرر می‏رساند و برایت سودی ندارد، آن را رها کن. آنگاه با صدای بلند گفت: ای مردم طمع و حرصی که هرگز به آن نمی‏رسید شما را از بین برده است.
    نویسنده : ایمان تاریخ : یکشنبه 01 اسفند 1395 امتیاز :
    موضوعات : قصه ما مثل شد ,
    نظرات
  • در قمست نظرات مشکلات و پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در جریان بگزارید.

  • کد امنیتی رفرش
    تبادل لینک
    سامانه تبادل لینک هوشمند لینیک تبلیغات رایگان - درچ رایگان آگهی و تبلیغات پارتیشن و مبلمان اداری - فرآذین تولید کننده پارتیشن و مبلمان اداری تبادل لینک - تبادل لینک سه طرفه و تبادل لینک رایگان

    آمارگیر وبلاگ