- شیرینی دو رنگ - طرز تهیه شیرینی دو رنگ
- Dream interpretation escape
- عوارض استحمام با شکم خالی از نظر طب سنتی
- اقدامات شگفت انگیز بدن برای دفاع از خود
- طرز تهیه بیسگویت تردک کنجدی
- علت اعتیاد به فیلمهای پورنوگرافی و راه های درمان
- آموزش تغییر تم (Theme) برنامه تلگرام
- مراقبت از نوزاد
- نمونه سوالات فصل اول ریاضی دهم ( تشریحی )
- چگونه درست سر پا بایستیم تا دچار کمردرد نشویم
- آمار مطالب
- کل مطالب : 1302
- کل نظرات : 5
- آمار کاربران
- کل کاربران : 1
- افراد آنلاین : 2
- آمار بازدید
- بازدید امروز : 389
- گوگل امروز : 0
- آی پی امروز : 8
- بازدید دیروز : 742
- گوگل دیروز : 1
- آی پی دیروز : 84
- بازدید هفتگی : 389
- بازدید ماهانه : 7,761
- بازدید سالانه : 36,657
- بازدید کل : 1,170,452
- اطلاعات
- امروز : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
- آی پی شما : 18.189.43.74
- مرورگر شما : Safari 5.1
با عضویت در خبرنـــــــــامه می توانید آخرین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت کنید .
اولین استادم یك دزد بود.
شبی دیر هنگام به خانه رسیدم و كلید نداشتم و نمی خواستم كسی را بیدار كنم. به مردی برخوردم، از او كمك خواستم و او در چشم بر هم زدنی در خانه را باز كرد. حیرت كردم و از او خواستم این كار را به من بیاموزد. گفت كارش دزدی است. دعوت كردم شب در خانه من بماند. او یك ماه نزد من ماند. هر شب از خانه بیرون میرفت و وقتی برمی گشت می گفت چیزی گیرم نیامد. فردا دوباره سعی می كنم. مردی راضی بود و هرگز او را افسرده و ناكام ندیدم.
دوم سگی بود كه هرروز برای رفع تشنگی كنار رودخانه می آمد، اما به محض رسیدن كنار رودخانه سگ دیگری را در آب می دید و می ترسید و عقب می كشید. سرانجام به خاطر تشنگی بیش از حد، تصمیم گرفت با این مشكل روبه رو شود و خود را به آب انداخت و در همین لحظه تصویر سگ نیز محو شد.
استاد سوم من دختر بچه ای بود كه با شمع روشنی به طرف مسجد می رفت. پرسیدم:
خودت این شمع را روشن كرده ای؟
گفت: بله.
برای اینكه به او درسی بیاموزم گفتم: دخترم قبل از اینكه روشنش كنی خاموش بود، میدانی شعله از كجا آمد؟ دخترك خندید، شمع را خاموش كرد و از من پرسید:
شما می توانید بگویید شعله ای كه الان اینجا بود كجا رفت؟
فهمیدم كه انسان هم مانند آن شمع، در لحظات خاصی آن شعله مقدس را در قلبش دارد، اما هرگز نمیداند چگونه روشن میشود و از كجا می آید ...
گفتم كه: بوي زلفت، گمراه عالمم كرد.
گفتا: اگر بداني، هم اوت رهبر آيد